اشعارشهادت حضرت رقیه(سلام الله علیها)
مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان

طورنشین می شوم سحر که بیاید

جلوه ی ربانی پدر که بیاید

جار فقط می زنم میان خرابه

یار سفر کرده از سفر که بیاید

صبح خبر می دهند رفتن من را

از پدر رفته ام خبر که بیاید

نوبت ناز من است صبر ندارم

ناز مرا می خرد پدر که بیاید

گریه ی من مال عمه است، و گر نه

زود مرا می برند، سر که بیاید

حرف"کنیز"ی زدن چه فایده دارد...

گریه فقط می کنم اگر که بیاید

طفل، بساطی برای ناز ندارد

مقنعه و گوشواره در که بیاید

علی اکبرلطیفیان

****************

زنده ماندن بدون بابا، نه

کوفه رفتن، بدون سقا، نه

من قسم خورده ام جدا نشوم

لحظه ای از کنار بابا، نه

ما اسیریم و هر کجا ببرید

می رویم، غیر شام، آنجا نه

زنده ماندن، نه، آب خوردن، نه

جملاتم همه شده با (نه)

قد خم، صورت کبود، آری

شدم انگار مثل زهرا، نه؟

پدرم تشنه بود وقت وداع

عمه سیراب شد پدر یا نه؟

حالت صورتت بهم خورده

شده بوده سر تو دعوا، نه؟

جرم بابای من فقط این بود:

گفته بوده به اهل دنیا: (نه)

درد دوریِ تو مرا کشته

درد سیلی و این کتک ها نه

حاجتش را گرفت از بس گفت:

زنده ماندن بدون بابا، نه ...

حسین ایزدی

****************

آهش میان هلهله ها ناپدید شد

از گریه بدون صدا نا امید شد

دیگر بلند نام تو را می زند صدا

او نوحه خواند و خالق طرحی جدید شد

از روی نی سرت به زمین خورده است باز

سردرد دختر تو دوباره شدید شد

باید زهیر بود كه می دید دخترت

هفتاد دفعه پای سر تو شهید شد

تا مشت شمر موی تو را، پیش او كشید

او یك شبه تمامی مویش سپید شد

او گفته،با النگوی خود قهر كرده است؟!

چون سهم آن كسی كه سرت را برید شد

آیینه غرور خودش را شكسته دید

از بعد آن كه وارد بزم یزید شد

با زحمت زیاد خودش دید بین طشت

درگیر با دهان تو چوبی پلید شد

محسن حنیفی

***************

مرغ بسمل شده ای بال و پرش می سوزد

کودکی زندگی اش در نظرش می سوزد

دختری که وسط خیمه ای گیر افتاده

اولین شعله که آید سپرش می سوزد

سپرش سوخته و چادرش آتش گیرد

تا تکانی بخورد موی سرش می سوزد

بعد از آن قائله دیگر کمرش راست نشد

اثر سوختگی دور و برش می سوزد

تا رسد قطره اشکی سر زخم گونه

ناگهان گوشه چشمان ترش می سوزد

شده ام مثل همان مادر محزونی که

همه شهر ز آه سحرش می سوزد

عمه؛ آن شب که مرا روی هوا می آورد

ریشۀ موی سرم بین اثرش می سوزد

تا ترک های لب تشنه بابا دیدم

جگرم گفت: هنوزم جگرش می سوزد

بعد از آنی که لبانم به لبانش چسبید

سینه ام از نفس شعله ورش می سوزد

قاسم نعمتی

****************

وقتش رسیده خوب نگاهت کنم پدر

از این همه فراق حکایت کنم پدر

بعد از تمام خون جگرها که خورده ام

حالا اجازه هست شکایت کنم پدر

ماهم، چقدر حالت رویت عوض شده

باید به شکل تازه ات عادت کنم پدر

از این به بعد اسم تو باشد ضریح زخم

آخر چقدر زخم زیارت کنم پدر ؟

صدها کتاب شرح سفرنامه ام شده

از کی، کجا، چگونه روایت کنم پدر ؟

بالای نیزه بودی و دستم نمی رسید

یعنی نشد که از تو حمایت کنم پدر

بوسید دختری پدرش را، دلم شکست

حقم نبود تا که حسادت کنم پدر ؟

امشب مرددم که ببوسم لب تو را

اما نه بهتر است رعایت کنم پدر

دست توسلم به دل خون عمه است

می خواهم آرزوی شهادت کنم پدر

سید مسیح شاه چراغی

***************

گیسوی تو را کمی مرتب کردم

از داغِ تنور و طشت زر تب کردم

لبهات مشبک شده بود و بوسه

 تقدیم ضریح سرخ زینب کردم

***

چون زجر در این سپاه لجبازی نیست

دور از تو بهشت جای دلبازی نیست

از دخترکان شام هم دلگیرم

گفتند یتیم خارجی بازی نیست

***

در پیش سر و حسرت پا داشتنش!

از صحبت معجرش ابا داشتنش

میرفت که بی کفن شود مثل پدر

می مرد برای بوریا داشتنش

علی ناظمی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مناجات اميرالمومنين(م نتظران ظهور) و آدرس monajat1385.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان